بازگشت

سلا م

مابرگشتیم،خب جای همه خالی بود.به محمدکیان جون که خیلی خوش گذشت .کلی بازی کردش.

راستی یک خبر خوب توپست بعدی مراسم تولد آقارا براتون میگذارم.

امیدوارم با نظراتتون خوشحالمون کنید.

اینم پیش زمینه برای پست تولدش

و تو آمدی...و آمدنت چه شیرین بود برایم...

چونان نسیمی از جانب بهشت که

بر صورت تبدار عاشقی وزیده باشد....

و یک سال از آمدنت گذشت...وخنکای نسیم آمدنت را هنوز بر گونه های عاشق 

مادرانه حس میکنم...و باورم نیست که لحظه های با تو بودن چنان به سرعت گذشته

باشند که اکنون بر قله اولین زادروزت ایستاده باشم و دشتی سراسر غنچه های شکفته

را بنگرم...غنچه هایی که هر کدام نشانه یک روز عمر توست...عمر نازنین تو...عمر یک 

ساله ات هزار باد پسرکم...تولدت مبارک گلستان یک ساله من...

دستهای کوچکت را که به دور گردنم حلقه میکنی چیزی به نام عشق در رگهایم جاری میشود...

جشمان سیاهت را که به چشمانم میدوزی و مرا به لبخندی میهمان میکنی

دنیا از آن من میشود...

کلمات نامفهوم این روزهایت برای من ترنم حیات است دلبندم...و من مشتاقانه

در انتظار شنیدن نام خود از لب های نازنین تو...

امروز روز توست دنیای کوچک من!

                               نخستین زاد روزت خجسته باد شیرین تر از قندم

(راستی این متن از خودم نیست)